

خــانه عشق است و منزلگاه عشّاق حزین است
پــایــه آن بـرتر از دروازه عرشِ برین است
این سرا ، بارافکن مى خوردگان راه یار است
با پریشان حالى ومستى وبیهوشى قرین است
از جهـان هستى و ملک جهان بینى برون است
بـا گروه نیستى جویان عـاشق، همنشین است
مسکن سوداگرانِ روى یـار گلعـذار است
مــرکـز دلدادگان آن نگارِ مه جبین است
پــرده داران حـرم فـــرمانروایان طریقند
بــانــى این بارگه آواره ازروى زمین است
عاکف این کعبه وارسته زمدح این وآن است
خادم این میکده دور از ثناى آن و این است